- عروسک بازی وسیلۀ بسیار مناسبی برای بیان احساسات، آرزوها و تمایلات مکنون (پنهان شده) کودک است. برای مثال، کودکی که مادرش او را تنبیه کرده است عروسکخود را تنبیه و با او سروصدا میکند.
- عروسکها به کودکان اجازه میدهند که به دنیای وهم و خیال وارد شوند. کودکان، علاوه بر اینکه احساس لذت و شادمانی میکنند، میتوانند بهحیطۀ هر موضوعی از زندگی که احساس می کنند وارد بشوند.
- کودک با عروسک بازی، انتظارات و توقعاتخود را از پدر و مادر مطرح می کند.
- عروسکها در واقع سخنگوی کودک هستند و هیچگونه مشکلی برای کودک ایجاد نمیکنند. او میتواند از این طریق احساسات خود مثل ترس، خشم، محبت و حسادت خویش را نسبت به پدر و مادر، خواهران و برادران خود آشکار کند.
مثلاً کودکی که از دست پدرش عصبانی و خشمگین است، میتواند به عروسکی که نقش پدر را به او داده است، آسیب برساند و آن را بهزمین بکوبد.
- کودک بهعروسک خویش محبت میکند و گاهی که مریض میشود او را به دکتر میبرد، به او آمپول تزریق میکند و بدین ترتیب، ترس از آمپول زدن تا حدودی در او میریزد. او برای عروسکش لالایی میخواند و با کالسکهای که دارد او را میخواباند، بهاعضای خانواده و بچههای دیگر میگوید ساکت باشید، بچه مریض است و خوابش برده، همۀ این بازیها برای رشد شخصیت و آیندۀ کودک مفید و سازنده است.
- استفاده از عروسک راهی مناسب برای بهحرف کشاندن کودکان کمرو و خجالتی است. کودکان، بدون آنکه از حضور در جمع دچار احساس خجالت شوند، میتوانند خود را پشت صحنه مخفی سازند و از زبان عروسکهایی که به بازی مشغولاند سخن بگویند.
- کودک با اسباب بازی خانۀ عروسکی، نقش مردم روستا را برعهده میگیرد و به بازی میپردازد و در ضمنِ ایفای چنین نقشی، مفاهیم و اطاعات زیادی راجع به روستا میآموزد.
- کودک بهوسیلۀ اسباب بازیها، بهویژه خانۀ عروسکی، کودک ناخودآگاه خود را آشکار میکند. پیاژه به نمونۀ کودکی استناد میکند که به برادر کوچک خود حسادت میورزد.
این کودک وقتی با دو عروسک خود بازی میکند، ممکن است عروسک کوچکتر را به مسافرت دور و درازی بفرستد، درحالیکه عروسک بزرگتر در خانه، با اسودگی پیش مادرش باقی بماند. در این بازی، کودک ممکن است از آرزوی خود – خلاص از دست برادر کوچک – هشیارانه مطلع نباشد. این نوعی بازی جبرانی است.
- عروسک در خانۀ عروسکی یکی از ابزارهای اساسی اتاق بازی درمانی است. کودک بهوسیلۀ خانۀ عروسکی و نقشی که هر یک از عروسک ها برعهده دارند، خشم، نفرت، کینه و حسادت خود را نشان میدهد.
کودکان ممکن است با گِل شکلهای مختلفی مانند عروسک، مجسمه های کوچک انسان و حیوان را بسازند، صورت را چین دار کنند تا نشاندهندۀ نگرانی باشد، یا ممکن است عروسک را ببوسند و یا به آن ضربه بزنند.
مثلاً کودک ناسازگاری که به اتاق بازی آمده بود، پس از مدتی پسر، عروسکی را که نماد پدر بود، برداشت و داخل جعبۀ شنی چال کرد و ماشین کمپرسی پر از شن را از روی او می برد و به این طریق خشم و تنفر خویش را از پدر اعلام میداشت و از او انتقام میگرفت.
بازی با عروسک، موثر در رشد شخصیت کودکان
علاوه بر این، کودک در حین بازی خود را در موقعیتهای اضطرابآور و ترسناک قرار میدهد و با همراهی عروسک به جستوجوی راهحل میپردازد و از این طریق تسلط خود را بر موقعیتها افزایش میدهد. کودکی که از مراجعه به دکتر هراس دارد، با همکاری عروسکش نقشهای بیمار و پزشک را بازی میکند و از این طریق تسلط خود را در موقعیتهایی که احتمالا پیش خواهد آمد مجسم میکند و تا حدی بر نگرانی و ترسش فائق میآید.
همچنین بازی ممکن است معانی خاص و مهمی برای برخی از کودکان داشته باشد و تمایلات گوناگون آنها را به صورت نمادین ارضا کند اما مطمئنا نمیتواند برای همه بازیکنان همان مفهوم خاص را داشته باشد. بازی به خصوص با عروسک، علاوه بر موارد ذکر شده قبل میتواند در رشد شخصیت کودک تاثیرات بسزای دیگری نیز داشته باشد.
بازی و رشد خلاقیتها
کودک در نقشهایی که تمرین میکند، تجدیدنظر میکند و قسمتهای جدید را جایگزین قسمتهای قبل میکند. از این طریق تجارب خود را با ادراکات و شناختهای جدیدش تلفیق میکند. این بازسازیها و ترکیبها به رشد قدرت آفریندگی و خلاقیت او کمک میکنند.
کمک به درک تشخیص کودک
او در حین بازی با عروسک مهارتهایی را برای ایجاد ارتباط با دیگران به دست میآورد. توقعات دیگران از خود را در حین عروسکبازی ارزیابی و آرزوهای خود را نیز ابراز میکند. این راهی برای شناخت او از زندگی و مسائل آن است.
کودک در حین بازی عروسکش را بغل میکند، به گردش میبرد، به او غذا میدهد، این اعمال فرصت تمرین و تکرار حرکات فیزیکی را برای کودک فراهم میآورد و بالطبع او را در به کارگیری اعضایش صاحب تجربه میکند.
تقویت اعتمادبهنفس
عروسک هم صحبت و مخاطبی است که پیوسته همراه کودک است و هر زمان کودک اراده کند مورد مصاحبت او قرار میگیرد. مخاطبی که هیچگاه از صحبت کودک خسته نمیشود، چشمهایش پیوسته باز است و حواسش پرت نمیشود، هنگام صحبت کردن کودک خمیازه نمیکشد یا راه آشپزخانه را در پیش نمیگیرد و یا حتی به او گوشزد نمیکند که گرفتار است. حرفهای تکراری کودک را گوش میدهد، هرگز وسط حرفهایش نمیدود، در حین صحبت اشکالات تلفظیاش را اصلاح نمیکند و یا برای روند کند صحبت او بیتحمل نیست. با توجه به موارد ذکر شده این نکته قابل توجه است که ارتباط کودک با عروسک یک رابطه ساده و بیارزش نیست که برخی والدین تنها برای پر کردن اوقات فراغت از آن استفاده میکنند. این ارتباط مبانی اساسی ارتباط عمیق و گسترده روانی - اجتماعی کودکان را در دورههای بعدی رشد و تکامل شخصیت آنها پیریزی میکند و باعث میشود آنها در آینده بتوانند با قدرت تحلیل بهتر و تجارب مثبتتری به روابط خود با دیگران در جامعه ادامه بدهند.
نقش بازي عروسکي در شخصيت کودکان
به همين دليل پرداختن به بازي خصوصا بازيهاي عروسکي، بررسي نزديکترين زاويه شخصيت کودکي ميباشد،علاوه بر اينکه بازي، فرآيند يادگيري را براي يادگيرنده يعني کودک و نوجوان شيرين ميکند، موجب ارضاي بسياري از نيازهاي اساسي و زير بنايي کودک نيز ميشود.
نياز به تخليه انرژي و بازتواني
کودک، پر بار و غني از انرژي بوده و نياز دارد که اين انرژيها را به شکلي از خود بروز دهد. وقتي در اطراف کودک زمينههاي مثبت و منطقي جهت تخليه انرژي وجود نداشته باشد، اين انرژيها باعث بيقراري و پرکاري ناسالم کودک ميگردد.
وجود کودک مثل يک ژنراتور فعال و پرکار، شروع به بازتواني زايش مجدد انرژي مينمايد استفاده مثبت از انرژيها، موجب افزايش اعتماد به نفس و تقويت اراده کودک ميگردد.
اگر عروسک بازي به شکلي مناسب، باعث تخليه انرژيهاي کودک گردد، نه تنها آرامش روحي او را افزايش ميدهد بلکه باعث پويايي رفتار کودک نيز ميگردد. اگر اين انرژي مشمول سانسور والدين و يا مدرسه قرار گيرد، کودک انرژي خود را به عميقترين ذخاير خود واپس ميزند و آن را احتمالاً تبديل به اضطراب ميسازد. بعلاوه کودک، اضطرابهاي خود را با عصبانيت، فرياد، اشک ريختن، شکستن اشياء و … نشان ميدهد و اين فشارهاي غيرقابل تحمل در کودک، ناراحتيهايي به صورت آثار جسمي نظير ادرار شبانه، کهير، اگزما و… را ظاهر ميسازد.
تفاوت منحصر به فرد عروسک در ميان اسباببازيها
کودک ميتواند در بازي عروسکي، انرژيهاي اضافي و رواني خود را تخليه کند. کودک آنچنان به عروسکش اعتماد دارد و خودش را مثل او ميبيند که کليه احساسات و عواطفش را به عروسک فرافکن ميکند و نسبت ميدهد. اين حالت نه تنها باعث تخليه رواني شده بلکه درک و فهم بهتري از او را باعث ميگردد.
پس عروسکها به کودک اين اجازه را ميدهد تا بدون واهمه از بزرگترها، خودش يک آدم بزرگ شود و يکسري مسائل را از روي کنجکاوي تجربه کند. اکثر اوقات، کودکان به تنهايي عروسک بازي ميکنند چرا که والدين عروسک را براي او خريدهاند که ديگر کاري به کارشان نداشته باشد و اگر هم با آنها بازي کنند، بزرگترها خواستههاي خودشان را به خواستههاي کودکانشان تحميل ميکنند. واضح و روشن است که کودک عروسکش را از خودش طرد ميکند و نيازهايش، در اين ارتباط ناکام ميگردد. نيازهاي ديگري نيز براي کودک وجود دارد که در ارتباط با عروسک ميتوانند برآورده و ارضا شوند، از قبيل نياز به پيشرفت و کسب موفقيت، نياز به رهبري و اداره کردن، نياز به امنيت، نياز به آزادي و کودک آزاد است.
کودک درون ما هم ميل دارد آزادانه ابراز وجود نمايد، گريه کند و به زندگي مشغول باشد. بزرگسالاني که در بازي کودکان شرکت ميکنند تنها به فرزند خود محبت نکردهاند، بلکه در جهت آرام سازي خود نيز کوشش و تلاش نمودهاند و در صورتي که بزرگسالي بر اساس کودک شخصيت خود، با فرزندش رفتار نمايد نتايج مفيدتر و موثرتري را خواهد گرفت.عروسکهاي مناسب کودکان، عروسکهايي بومي با محتويات خودي هستند، نه عروسکهايي که سمبل فرهنگ غيرخودي است…
جهت شکوفايي و رشد فرزند دلبندتان:
1- عروسک و عروسکبازي را به عنوان يک فرآيند جدي و مهم در زندگي کودک و رشد شخصيت کودک در نظر بگيرد.
2- مشارکت فعال و هيجان داري با کودک خود، در هنگام بازي با او داشته باشيد.
توجه داشته باشيد که زندگي براي کودک در بازي معني و مفهوم ميگيرد. پس اگر بهصورت زندهاي کودک درگير بازي شود، بهتر رشد خواهد کرد و تعالي خواهد يافت.
3- بازي را فرصتي براي انتقال مفاهيم و الگوهاي تربيتي در نظر بگيريد.
4- کودک از بازي با عروسکهايش لذت ميبرد و با احترامي که ما به عروسکهايش ميگذاريم، اطمينان مييابد که دوستش داريم .
5- وقتي کودک خود را مشغول بازي کردن و گفت و شنود با عروسک و يا اشياي خارجي ميبينيد، در جهت افزايش اعتماد به نفس، کودک را ياري کنيد.
بازی و رشد ذهنی
بازی امکان تجربه و تعاملهای مستقیم با عوامل محیطی را برای کودک فراهم میکند. بازی نهتنها بر رفتارهای هوشمندانه و قابل مشاهده کودک اثر دارد بلکه بر ساخت فیزیولوژیکی مغز او نیز تاثیری انکارناپذیر میگذارد. برای مثال، موشهایی که در معرض محرکهای محیطی قرارگرفته بودند از نظر مواد شیمیایی فعال کننده یا کند کننده در محل اتصال دو عصب غنیتر بودند. اولیور در سال 1958 ضمن مطالعاتی که روی کودکان عقب مانده ذهنی در انگلستان جام داد، آنها را به دو دسته تقسیم کرد. گروه آزمایشی او به آموختن مفاهیمی از طریق بازی که روزانه چند ساعت انجام میگرفت، مشغول شدند و گروه کنترل صرفا به آموزشی سنتی یعنی مطالعه در طول روز پرداختند. نتایج به دست آمده نشان دادند که کودکان گروه آزمایشی در انجام دادن تکالیف خود موفقتر از گروه کنترل بودند و در آزمونهای گوناگون، نمره هوش بهتری به دست آوردند.
کودکان مفاهیم عمدهای را که ساخت ذهنی انسان را شکل میدهد از طریق بازی در مییابند. آشنایی او با مفاهیم پایه همچون فضا، کمیت، ساخت، شکل و... صرفا از طریق بازی حاصل میشود. جالب آنکه بازی خود یکی از بهترین راههای مطالعه چگونگی رشد فرآیندهای ذهنی کودک است. چنانچه «پیاژه» ضمن مشاهده بازی کودکان خود موفق به کشف قوانین رشد ذهنی شد.
هوفمان عقیده دارد بازیهای تخیلی درسنین کودک نقش برجستهای در افزایش نیروی سازندگی و زندگی عاطفی کودکان ایفا میکنند. کودک در سنین اولیه زندگی علاقه زیادی به تغییر و دست کاری اشیا دارد. این تمایل باعث میشود که او اسباببازیهای خود را از یکدیگر جدا سازد و دوباره با سر هم کردن آنها طرحی جدید پدید آورد و آنگاه به افسانهپردازید و داستانسرایی در مورد ساخته خود متوسل شود. تمامی این موارد باعث پرورش نیروی تخیل کودک میشود و قدرت ابتکار و هوش او را افزایش میدهد.
آشنایی کودک با خود نیز ازطریق بازی انجام میگیرد و بازی کاملترین مجموعه تجربههای حسی و حرکتی را در اختیار او قرار میدهد. در سال 1932 وان الستاین میانگین میدان توجه هفت دقیقهای دو سالهها را به دست آورد. این میانگین نشان میداد که میدان توجه یکی از کششهای بلوغ است اما در مطالعات بعدی میدان توجه کودکان به جای بازی با یک اسباببازی ساده، مدت زیادتری با اسباببازیهای مشخص و تقریبا پیچیده اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که میدان توجه بیش از آنکه به سن مربوط باشد یکی از کنشهای نوع اسباببازی است. اگر تکالیف تعیین شده به اندازه کافی جذاب باشند، حتی کودکان خردسال هم دارای میدان توجه وسیعی هستند.
تهیه و تنظیم: وبلاگ بازیشاد
دیدگاه خود را بنویسید