روزي روزگاري تو سرزميني بزرگ و زيبا دختر  كوچولوي مهربوني بنام سوفيا زندگي ميكرد. سوفيا و مادرش با اينكه فقير بودن  اما زندگي شيرين و خوبي داشتند. اونا با دوختن كفش براي مردم زندگي رو  ميگذرودن. يك روز مادر سوفيا كفش هاي زيبايي دوخت كه تا به حال ندوخته بود،  سوفيا از مادرش خواست كه اون كفش ها رو براي پادشاه سرزمينشون ببره و به  اون هديه بده. پادشاه رولند با ديدن كفش ها هيجان زده شد اون از محبت سوفيا  و مادرش خيلي خوشحال شد. پادشاه رولند كه از مهربوني سوفيا و مادرش خوشش  اومده بود، از مادر سوفيا خواست تا با اون ازدواج كنه. چند روز بعد مادر  سوفيا و پادشاه باهمديگه ازدواج كردن. سوفيا براي هميشه به قصر اومد. زندگي  جديد سوفيا شروع شده بود ولي عادت كردن به زندگي سلطنتي براي اون خيلي سخت  بود. اون تو قصر احساس راحتي نمي كرد. پادشاه رولند دوست داشت با غافلگير  كردن سوفيا اون رو خوشحال كنه. يك شب پادشاه به سوفيا گفت:" من ميخوام آخر  همين هفته يه جشن بزرگ ترتيب بدم. اين جشن به خاطر اومدن تو به قصره. من  مطمئنم تو تو اين جشن مثل يك شاهزاده واقعي به نظر مياي

Amazon.com: Disney Zak Designs Princess Sofia The First 8 Inch Baby Toddler  Plate, BPA Free: Toys & Games